نقد و بررسی
تب مژگان
کتاب تب مژگان:
سر شوخی را خودشان باز کردند!من هم که شاخکهام با شنیدن اسم اسرائیل،حسااااااس،دیگه کار از خانه عفاف و یا انحراف مذهبی ساده رد شده بود.باید تیم می چیدم،فورا نامه ها و تقاضاهایش را نوشتم و ضرورت پروژه را بیشتر تشریح کردم و همان روز هم،مقامات دستور تشکیل تیم با امکانات مورد نیاز و تحت اشراف خودم را دادند.
تیم که چیده شد،همه بچه ها را دور هم جمع کردم.حدودا با عمار می شدیم ۷نفر،البته بعدش فهمیدم که هفت نفر در مقابل حداقل ۵۰۰نفر داشتیم کار می کردیم،تکرار می کنم:۵۰۰نفر!خب اعتقاد دارم که:«إن تَنصروا الله یَنصُرکم و یثبت أقدامکم»این سنت الهی است،سنت نصرت الهی.اگر دور هم برای رضای خدا جمع بشویم،نصرت الهی جاری می شود و کارها خوب پیش می رود.ضعف بچه حزب الهی ها عموما همین است که متفرق هستند و هرکدامشان یک ساز می زنند و همه فکر می کنند عقل کل هستند.بگذریم!
0دیدگاه کاربران